Martia  

 
Saturday, November 30, 2002

چند وقتيه آدماي شهرم به يه زبوني حرف ميزنن كه من نميفهمم! ترسيدم نكنه زبون مادريم يادم رفته باشه؟! وقتي ميپرسم يعني چي؟ اونهاي ديگه ميخندند. انگار كه بقيه ميفهمن اون چي گفته غير از من! خيلي بده. بعد ميگن كه به زبون برره اي حرف ميزنن! ميپرسم برره كجاست؟ ميخندن! عجب بدبختييه ها. مگه نگفتن پرسيدن عيب نيست، ندانستن عيب است؟ خلاصه بعد از يه ساعت ريشخند كردن و حرف زدن به زبوني كه من نميفهمم، فهميدم كه اين برره مال يه سريال تلوزيونييه. من هم براي اينكه ديگه تحقيرنشم و احمق جلوه نكنم، ديشب اين سريال پاورچين رو نگاه كردم. خيلي مزخرف بود. هيچ حرفي براي گفتن نداشت. حتي يه حركت بامزه هم نداشت. البته به برره دوستان بر نخوره ، شايد بامزه باشه ولي من كه ديشب يه قسمتشو ديدم اصلأ ازش هيچ چيز جالب يا جذابي رو نگرفتم. حتي خنده دار هم نبود!! واقعأ كه از بي برنامگي مردم از چه برنامه هايي خوششون مي آد.
ديشب با دكتر چت ميكردم. اين آقاي دكتر خوب وبلاگ نويسي است از اين جهت تعريف ميكنم كه به من خيلي خيلي لطف دارن!!!! ديشب كه از سر درد داشتم مي مردم، از اصفهان براي من نسخه پيچيدند. خلاصه كه كارشون خيلي درسته! ايشون دارن در مورد عوارض عمل ليزيك چشم مطالعه ميكنند. خلاصه كه هر كس هر مشكلي داره ميتونه از ايشون بپرسه. از راه دور معالجه شويد!!!!!
راستي يادم رفته بود بگم كه مريخي زميني هم واقعأ دوست خوبيه. ايشون هم وبلاگ نويسن هم خبرنگار جارچي. انگليسي و كامپيوترشون هم معركه است. اونقدر هم صبور و مهربونه كه به همه كمك كنه. من از اين دوست خوب واقعأ ممنونم. به من كه خيلي چيزا ياد داده و كمك كرده. براش آرزوي موفقيت ميكنم.
يكي ديگه از دوستام هم وبلاگ ساخته به اسم من و يه بچه پلنگ. تازه شروع كرده.‹‹من›› خيلي خوب مينويسه ولي خدا نكنه ‹‹بچه پلنگه›› دهن باز كنه! خلاصه كه يه سري هم به اين دوست من بزنيد نذاريد بچه پلنگه دهنشو باز كنه!




Martia


دوستان

This page is powered by Blogger. Isn't yours?