Martia   | ||
|
Saturday, February 22, 2003
خيلي وقته حرف نزدم . يه عالمه خبر دارم....
1- ديروز رفتيم با يه سري از دوستان خوب آخرين فيلم امسال رو ديديم.... هموني كه جواد رنگين كمان برگزار ميكنه.... باز هم فيلم ديگران رو ديديم. جالب اينجا بود كه براي نمايش فيلم نظر خواهي ميكردند.... اينم آخر عاقبت وبلاگ نويسي... 2- انتصاب به جا و شايسته ي خودم را در كابينه ي حزب جوانان زير آفتاب به سمت وزير امور خارجه به خودم، جامعه ي وبلاگ نويسان، ملت ايران و عمه كتي تبريك و تهنيت ميگويم... ميگما انگاري خيلي مشهور شدم نه؟؟؟؟ قبلا توي مهرستان فقط خارج السلطنه بودم ولي حالا يه پست ديگه هم دارم.... لطفأ اگه پست و مقام ديگه اي به من داده شد به خودم خبر بديد تا براتون هر ماه صورت حساب بفرستم و درخواست حقوق كنم... 3- دوستان... به اطلاع ميرسانم كه داداشي من – نه اون پسر خاله داداشي كه وبلاگش در پيته ها- داداشي كه منو با وبلاگ نويسي آشنا كرده بالاخره خودش هم به وبلاگ نويسي كشيده شد.... رفيق بد همينه.... اين هم وبلاگش كه تازه شروع كرده.... فعلأ نه كانتر داره نه نظر خواهي... 4- سرم حسابي شلوغه ولي انگار مجبورم كه بنويسم. 5-برامون يه همكار جديد اومده... توي يه اتاق نيم متري آخه 3 نفر چه جوري نفس بكشند؟؟؟؟ با ميز اون 1 متر فاصله دارم... عجب بدبختيه ها... ديگه با تلفن هم نميتونم حرف بزنم.... 6- مودم كامپيوتر جيغنا سوخته..... 7- پيام هم اومده بلاگ اسپات 8- اين وبلاگ رو نخونيد و عكساشو نبينيد سرتون كلاه رفته. 9- جناب داداشي خودت خيلي كوتاه مينويسي كه غر ميزني به من؟؟؟ 10- جناب مترسك اين نوشته ي قبلي خنده نداشت ها... گريه داشت... جناب مترسك بر اين باورند كه مردهاي ايراني همشون زن ذليلند... شما چي ميگيد؟؟؟ 11- دكتر جان من از شما تشكر ميكنم و از ... بيشتر. 12- فعلأ ديگه وقت و كشش نوشتن ندارم. تا بعد 13- ... اينم واسه ي اوني كه خودش ميدونه! |