Martia  

 
Tuesday, August 19, 2003

برای نوشین

دندان درد ِ تمساح

یک روز تمساحی
پیش دندان پزشک رفت
و روی صندلی نشست .
دندانپزشک گفت : (( بفرمایید ببینم ،
احتیان چیست ، کجایتان درد می کند ؟))

تمساح گفت : (( راستش ، آقای دکتر
دندانم درد می کند ، آن هم چه دردی . ))
و آرواره هایش را از هم گشود

آن قدر که دندانپزشک رفت آن تو نشست ،
قاه قاه خندید و گفت : (( چه جالب ! ))

بعـد شروع کرد به یکی یکی کشیدن ِ دندانهای تمساح
تمساح بیچاره فریاد کشید: (( دردم می آید .
آن گاز انبرت را بگذار زمین . ولم کن بروم . ))

اما دندانپزشک با خنده گفت : (( ها ، ها ، ها
همه اش دوازده تای دیگر مانده . چه جالب !

اوپ ! این یکی را اشتباهی کشیدم .
ولی خُب ، یک دندان ِ تمساح کمتر یا بیشتر چه اهمیتی دارد ؟ ))

آن وقت تمساح ناگهان دهانش را بست : هاپ .
و دندانپزشک غیب شد .

الا کجاست ؟ شمال ، جنوب ، شرق یا غرب ؟
کسی چه می داند ؟
لااقل یادداشتی ، نشانی هم از خود بجا نگذاشت .

ولی خُب ، یک دندانپزشک بیشتر یا کمتر چه اهمیتی دارد ؟

شل سیلوراستاین


Martia


دوستان

This page is powered by Blogger. Isn't yours?