Martia  

 
Sunday, September 14, 2003

اینجا مثل زمان جنگ و قحطی شده. البته مدتهاست به این روز افتاده.... از همون وقتی که پروژه پول نداشت حقوق کارمنداشو بده! الان خیلی بدتره.... همین روزا تیفوس و وبا هم میگیریم ........ اولین پولی که گرفته بودند رو به حقوق معوقه ی کارمندا اختصاص دادند.........

میگن پروژه بودجه نداره. همه چیز تموم شده...... حتی کاغذ نداریم! اینجا هم که کاغذ نقش اصلی و اولیه و اساسی داره. آقایون مدیرا بدون کاغذ نمی تونن پروژه رو جلو ببرن. آخ که چرخهای صنعت و عزت ملی و این حرفا!!!!!!!!! چقدر سنگین می چرخه!
خنده دار نیست که مدیر پروژه ی به این بزرگی که یکی از افتخارات ملی ایران زمین به حساب میاد انگلیسی بلد نباشه؟؟؟؟
کاغذامون تموم شده. من یه کمی کاغذ باطله جمع کرده بودم واسه ی چرکنویس چرندیاتی که گاه گاه مینویسم. مجبور شدم از اونا هم برای فکس وکپی استفاده کنم. الان دیگه اونا هم تموم شده.... حالا همه در بدر دنبال کاغذیم. قند که مدتهاست تموم شده.از خونه قند و شکر آوردیم. چه کمکهایی به این پروژه میکنیم!!!!!! بابام هم میتونه ادعا کنه در این پروژه سهمی داشته............

از همه فجیع تر وضعیت کارمندانی است که توی این پروژه ها کار میکنن.... وقتی پروژه تموم میشه بیکار میشن. گر چه همیشه پروژه 2-3 سالی بیشتر از اونی که تخمین زده شده طول میکشه اما به هر حال بعد از پروژه وضعیت بدی برای کارگرای پروژه پیش میاد. کارشون تموم میشه و باید دنبال یه پروژه دیگه بگردند به همه رو بندازن تا یه کار دیگه بعد از یه بیکاری 5-6 ماهه پیدا کنند.

ولی یه خوبی داره کار کردن اینجا! اینجا کره ای هایی که با ما کار میکنن از ایرانی ها حساب میبرن! هیچ کس آدم به حسابشون نمیاره. کم ترین امکانات بهشون داده میشه.... آخ واسه ی من که توی میتسویی عقده ای شده بودم خیلی لذت بخشه....... بر عکس میتسویی که همه ی چیزای خوب مال ژاپنی ها بود اینجا همه چیز مال ایرانی هاست!!!!!!!(البته اگه چیزی باشه!!) امروز دو تا ژاپنی از کوماتسو و سومیتومو اومده بودند اینجا. اینقدر وقتی جلوی من دولا و راست میشدند قند توی دلم آب میشد که نگوووووووو.......


Martia


دوستان

This page is powered by Blogger. Isn't yours?