ما مردگان دویست سال بعد
دور هم نشستیم
با دعوتی رسمی
به صرف چای و شربت و شیرینی
و حراج معلومات
چه کلمات نجویده ای که از آرواره هایمان بیرون ریخت
و چه قند های جویده ای که از گلویمان پایین رفت
و چقدر کف زدیم
و چقدر زدیم
پیش رو برای خودمان
پشت سر برای هم
ما مردگان دویست سال بعد.........
ساغر شفیعی