Martia  

 
Monday, March 08, 2004

بالاخره رفتنی شدیم......
الان 8 تا کارتن وسیله بستم........
یه عالمه دیگه هم مونده.....
اتاق رئیس رو هم باید جمع کنم. ایشون تشریف ندارند... سایت هستند......بهتر!
هنوز رفتنم از اینجا معلوم نیست.... آقا کار پیدا نمیشه!........
دیروز رفتم یه شرکت بعد 4 دفعه مصاحبه و برو بیا روز آخر میگه باید سه میلیون سفته بدی! گفتم برو بینیم بابا!!!!!!!!!
یه جا میگه بیمه نداریم
یه جا میگه اضافه کاری نداریم.
یه جا حقوقش نصف اینجاست.
واقعأ چقدر حقوق کارگرا توی این مملکت رعایت میشه....
امروز حسابی خسته ام..... اینها رو هم با دستای دردناک مینویسم.......
تا حالا توی اسباب کشی شرکتی ، شرکت نکرده بودم.....کار سختیه...
اما از خونه خیلی زودتر تموم میشه و راحتتره... یادم میاد توی اسباب کشی آزیتا اتاق خواب و آشپزخونه کلی وقتمونو گرفت.......
اینجا فقط باید روی همه چیز اسمتو بچسبونی که کسی برش نداره.....
فکر میکردم اسباب کشی میفته بعد عید اما نشد... اشکال نداره....
امروز توی اسباب کشی مهندس رنجبر خیلی کمکم کرد. دستتون درد نکنه!
فکر کنم دیگه فردا یا پس فردا بریم... همه ی زونکن ها رو جمع کردیم. ساختمون خلوت شده. شاید یکی 2 روز هم (بطور خوشبینانه) طول بکشه که بیان و کامپیوترهامونو وصل کنند.
خلاصه که رفتیم ساختمون مرکزی..... هنوز نه حقوق دادند ، نه عیدی ......
چه بلبشویی خواهد بود اونجا........
وای ی ی ی ی ی ی
برام دعا کنید ، نمیدونم دارم کجا میرم. نمیدونم چه بلایی قراره سرم بیاد.......


Martia


دوستان

This page is powered by Blogger. Isn't yours?