زبان از یاد رفته
روزگاری به زبان گلها سخن می گفتم
حرفهای کرم پروانه را می فهمیدم
به وراجی سارها در دل لبخند می زدم
و د ررختخوابم با پروانه ای درد دل می کردم .
روزگاری سؤال جیرجیرکها را می شنیدم و پاسخ می دادم
و با هر دانه برفی که بر خاک می افتاد و جان می داد گریه می کردم .
روزگاری به زبان گلها سخن می گفتم ...
دیدی چگونه آن روزها رفتند ؟
چگونه آن روزها رفتند ؟
شل سیلوراستاین