Martia  

 
Sunday, November 28, 2004

چند وقت پیش یه کتاب خوندم به اسم قورباغه را قورت بده!
توی این کتاب میگه اگه مجبوری قورباغه ها رو قورت بدی اول از همه زشت ترین و بدترینشو قورت بده!
منظورش اینه که کاراتو عقب ننداز و از اونی که بیشتر اذیتت میکنه شروع کن.حالا چرا میگه قورباغه چون از هر چیزی به نظرش چندش آور تر و بدتره!
امروز قورباغه رو قورت دادم!
بایگانی های 2 هفته که جمع شده بودند.
احساس خوبی دارم الان اما با این دوتا قورباغه ی دیگه که از نظر قیافه و حال بهم زنی در یه حد هستند چیکار کنم؟
گذاشتمشون روی میزم. یه ترجمه است که وقتی سرم روی کیبورد میاد میبینمش و دلشوره نمیذاره یه پست خوب بنویسم. یکیش هم تهیه همون گزارشه است که روی کپی هولدر روبرومه کنار مونیتور!
بالاخره قورتشون میدم!

اینجا توی اتاق کارم پر از قورباغه های زشته که یکی یکی منتظرن تا من بیچاره قورتشون بدم!رئیس هم پیگیره که من قورباغه ها رو قورت میدم یا نه!

امروز که داشتم نامه هارو بایگانی میکردم یه چیز خیلی جالب دیدم:
چند وقت پیش قرار شد میز و صندلی ها و کمد های اضافه ی شرکت رو به طور خیریه واگذار کنند به مدارس و مساجد!
کامپیوتر ها و ماشین آلات مستعمل رو هم بفروشند. بعد نامه نگاریها یه مدرسه نامه زده بود که میزو صندلی ها رو میخواد.
توی سربرگ مدرسه جایی که نوشته بود پیوست خانوم مدیر مدرسه نوشته بود دعای خیر....
کلی خندیدم!
اینجور نوشتن نمیدونم مرسومه یا نه!


Martia


دوستان

This page is powered by Blogger. Isn't yours?