|
Martia   | ||
|
|
Sunday, May 14, 2006
بالاخره بهانه ها تموم شد و ناهار شرکت که به بهانه ی وبا و بعد هم آنفولانزای مرغی و کوتاه کردن دست مافیای نفتی و صرفه جویی قطع شده بود بخاطر اهمیت انرژی هسته ای که بیشتر از کوتاه کردن دست مافیای نفتی حق مسلم ماست، دوباره برقرار شد....و اینچنین شد که پول نفت بر سر سفره های ما بازگشت!!!!!!!
*** اردی بهشت رو دریابید که خوب هوایی داره....... توی طوفان دیروز یه درخت بلند شکسته بود و افتاده بود روی ماشینای خطی پاسداران- لویزان که کنار خیابون توی ایستگاه ماشینای خطی پارک کرده بود... تا وسطای خیابون هم اومده بود.. ترافیک بدی شده بود.... یکی از سنگهای مرمر روکار ساختمون روبروی شرکتمون هم کنده شده و افتاده روی پای یه خانومه که داشته از پیاده روی کنار خیابون میرفته.... اینطور که من شنیدم احتمال داره انگشتش رو قطع کنن!!!! مریخی هم تعریف میکرد که یکی از بیل بوردهای نمایشگاه بین المللی توی باد دیروز به پرواز دراومده و صاف رفته خورده وسط سقف یه ماشین... خوشبختانه کسی کشته و یا زخمی نشده... دیروز هر چیزی رو که فکر کنی در هوا پرواز میکرد.... خلاصه که مواظب خودتون باشید....... *** دیروز خسته و هیجان زده از طوفان و اتفاقاتش رسیدم خونه... صاحبخونه گفت کولر رو شستیم و تمیز کردیم و پوشالاشو عوض کردیم و آمادست... فقط شما روشنش کنید ببینم مشکلی نداشته باشه... کولر روشن کردن همان و طوفان شن و دوده همان!!!!!!! یه لحظه همه جا سیاه شد.... از 6:30 تا 11:30 مشغول جارو و گردگیری بودم اما هنوز تموم نشده..... چندین میلی متر خاک و دوده همه جا نشسته.... خداوند با صابرین است!!!!! ...هشدار... اونقدر هم خسته ام که اگه کسی بیاد بگه مگه نمیدونی که وقتی کولر رو بعد یک سال روشن میکنی باید جلوی دریچه هاش پارچه ی نمدار بگیری و از این حرفا!!!! هر چی دید از چشم خودش دیده... *** خیلی اوقات پیش میاد که بعضی از آدما به بعضی های دیگه اعتماد میکنن شاید هم باورشون میکنن... گاهی چشم می پوشن از بعضی چیزا که شخصیتی رو که از اون آدم برای خودشون ساخته اند خراب نشه و بعد متوقع میشن از اون آدم به خاطر اشتباهی که خودشون کردند... درحالیکه اون آدم همیشه همونطوری بوده ... این مشکل تو بوده که اونو اونطور که بوده ندیدی.... |
|