Martia  

 
Monday, August 13, 2007

وقتی 2 تا شنبه توی مرداد تعطیل میشه این 3 روز تعطیلی یه جورایی آدم رو قلقلک میده که پاشه بره مسافرت! از اون طرف هم جیره بندی بنزین باعث میشه آدم بره مسافرت اما با ناراحتی!

امسال از اونجاییکه سال تحویل رو شمال بودیم انگار تا پایان سال فقط میریم شمال!!!

توی تعطیلی اول، دوتایی رفتیم مازندران و با اینکه فکر میکردیم هوا گرمه و با سهمیه بندی شدن بنزین مردم میشینن توی خونه هاشون و نفت تلیت می کنن و می خورن اما ماشالله به این مردم! اونقدر شلوغ بود که باور کردنش هم مشکل بود! هوا هم البته زیاد گرم نبود... بالاخره کباب ترش رو امتحان کردم و واقعأ به نظرم بسیار لذیذ و دلچسب اومد... به این نتیجه رسیدم که هر رستورانی صرف اینکه شمالیه ، میرزا قاسمی رو خوب بلد نیست درست کنه!!!! رستوران فانوس نشتارود برای خوردن میرزا قاسمی و کباب ترش توصیه می کنم!!!

این تعطیلی رو با 2 تا از رفقای گرمابه و گلستان رفتیم چمخاله... تا حالا گیلان نرفته بودم .. یکی دوبار وقتی چالوس بسته میشد از جاده ی رشت - تهران بر گشته بودیم... از گیلان فقط سیاهکل رو بلد بودم اونم چون دوست صمیمی پدرم اونجا زندگی میکرد و چند باری وقتی خیلی بچه بودم اونجا رفته بودم... سالهاست که دوست پدرم فوت شده و من هم سالهاست که اونجا نرفتم...

چمخاله جای قشنگی بود یا حتی شیطان کوه و لیلا کوه و... اما قابل مقایسه با 2000 یا 3000 حتی 1500 خودمون هم نبود... 1500 یه منطقه ی من در آوردی بالای دریا گوشه ی متل قو بود ... زمان موشک باران تهران وقتی به ویلای پدری پناهنده شده بودیم و متل قو هنوز مثل الان شلوغ و بد نشده بود یه جای خیلی خوشگل رو اون بالا کشف کردیم و اسمش رو گذاشتیم 1500 ... چند سال بعدش، وقتی شلوغ شد، همه اونجا رو کشف کردن و بساط آش و کباب و بلال و آلاچیق راه افتاد و دیگه اون بکری و دنجی از بین رفت و ما هم دیگه اونجا نرفتیم...

جاده ی تهران رشت به طرز عجیبی خشک و گرم بود... وقتی همیشه شمال رو از جاده ی چالوس اونم از طرف شمشک دیزین رفته باشی و از موقع حرکت درخت و سبزه و کوه دیده باشی دیدن مسیر اون طرف کمی آزار دهنده است... لاهیجان شهر قشنگی بود... تله کابین خوبی هم داشت اما بازم به تله کابین نمک آبرود نمی رسید... توی مسیر رستوران پهلوان عسگر رو بهمون پیشنهاد دادن که ماشالله حسابی شلوغ بود و غذاش هم تموم شده بود... رفتیم رستوران فریدون که می گفتن برادرن با هم! جالبی سرویس دهی این رستوران ها اینه که غذاتو با ماست و نوشابه حساب می کنن... یعنی ماست و نوشابه جزو لاینفک غذاست!

برای گرفتن آفتاب ساحل چمخاله جای خیلی خوبی بود اما از اونجا که ما شانس نداریم فقط یه روز هوا آفتابی بود و 2 روز بعدی که ما اونجا بودیم ابری بود! دریاش برای شنا کردن هم اصلأ خوب نبود تا جایی که طرح سالمسازی داشت!!! (چادر و حجاب مخصوص برای حمایت خانمها از دید نامحرم) عمیقترین قسمت 75 سانتی متر بود که موقع شنا کردن توی بعضی قسمتهاش زیر ناخونام پر میشد از ماسه و اصلأ نمیشد شنا کرد!!! فقط به درد آب بازی و آفتاب گرفتن می خوره و بس....

بهمون یه برگه دادن که مناطق دیدنی اون اطراف رو روش نوشته بود که یکیش لیلا کوه بود و بعدش میشد ملات ! کوهها سر سبز بود اما خیلی کوتاه به نظر می اومدن چون بیشترش چای کاری شده بود و از درخت و سایه خبری نبود... از بالای کوه دشتهای خیلی خوشگل و مزارع برنج رو می شد دید... بوی برنج آدم رو مست میکرد... ( مدل ژاپنی!!!) یه جایی رو رفتیم که بهش میگفتن بام سبز! البته یه روستایی اینو گفت بهمون... جاده رو که تا ته میرفتی می رسیدی به یه روستا که زنهای روستایی نشسته بودن و جورابای کاموایی می فروختن و رب انار و آلوچه و نعنای خشک و .... ما هم کلی ازشون چیز میز خریدیم... بهمون گفتن که یه جای خوب برای ناهار خوردن داره که باید پیاده حدود 10 دقیقه راه بری تا برسی به رودخونه!!! یکی از روستایی ها کمکمون کرد و وسایلمون رو برداشت و خودش جلو می رفت تا راه رو به ما نشون بده.... یه راه باریک کنار کوه بود که فقط یه نفر میشد راه بره و زیر پامون دره بود و چای! من نمیدونم این چای ها را چطوری توی این شیب تند کاشت و برداشت می کردند؟! بعد از 10 دقیقه رسیدیم به یه جایی که یه نهر خیلی خیلی باریک ازش می گذشت... ما که منتظر دیدن رودخونه بودیم با دیدن اونجا کلی خنده مون گرفته بود... جای دوستان خالی ناهار رو اونجا خوردیم و بعدش سیب زمینی توی آتیش و چای و .... یه پیک نیک کامل...

این هم سفر نامه ی من برای شخص شخیص مایلای عزیز....

در ضمن پیشاپیش تولد عمو بهروز وبلاگستان رو هم تبریک میگم! امیدوارم 100 ساله بشه....

P.S. وبلاگم هم یه ماه پیش 5 سالش تموم شد!!!


Martia


دوستان

This page is powered by Blogger. Isn't yours?